چادرهاى کاروان حسینى، به فرمان امام (ع)، در مکان پاکیزهاى که آثار آن تا به امروز باقى است، بر پا گردید. امام (ع) در جایى دور از آب اقامت گزید که به وسیله یک سلسله بلندى و پشته احاطه مىشد. این بلندىها از شمال شرقى، متصل به محل باب السدره در شمال آغاز مىشد و تا محل باب زینبى در سوى غرب ادامه مىیافت. سپس به سوى محل باب قبله از سوى جنوب فرود مىآمد؛ و این بلندىهاى نزدیک به هم یک نیمدایره را براى بیننده تشکیل مىداد؛ و دسته گل رسول خدا (ص) در این دایره هلالى شکل محاصره گردید. «1»
پس از آنکه چادرهاى حسین (ع) و خانواده و فرزندانش بر پا شد، خویشاوندان آن حضرت چادرهاشان را در پیرامون آن بر پا کردند؛ «2» و پس از آن چادرهاى اصحاب بر پا شد.
سید محمد حسن کلیدار بر این باور است که اردوگاه حسینى در همان محلى که بار و بنهشان را پایین آوردند نبود. بلکه در جایى دورتر و در نزدیکى درمانگاه حسینى کنونى قرار داشت. وى در این باره به طرحهاى جنگى آن روزگار استناد مىکند که میان طرفین جنگ دست کم دو میل فاصله بوده است؛ چون در عملیات جنگى براى اسب تازى و دیگر کارها به چنین مسافتى نیاز مىباشد. همین طور چادرها باید دور از تیررس دشمن و تیرهایى که میان طرفین مبادله مىشود، نصب مىگشت. او همچنین براى اثبات دیدگاه خویش به چند شاهد تاریخى استناد مىکند. «3»
شیخ باقر شریف قرشى این دیدگاه را مردود دانسته، مىگوید: گمان قوى بر این است که اردوگاه حسینى، در جاى کنونى یا اندکى دورتر از آن بوده است؛ زیرا انبوه سپاه اموى که به جنگ حسین (ع) آمده بود، جز اردوگاه کوچکى در پیش روى نداشت: اردوگاهى که
امام (ع) از آن به خانواده یاد مىکند. بنابراین نیروهاى طرفین با هم برابرى نداشت تا میان آنها به فاصلهاى دو میلى یا بیشتر نیاز باشد.
سپاه اموى اردوگاه حسین را در محاصره گرفت، به طورى که وقتى عمر سعد تیر آغاز جنگ را پرتاب کرد و تیراندازان لشکرش آغاز به تیراندازى کردند، هیچ کس در اردوگاه امام (ع) نبود، مگر اینکه تیرى به او اصابت کرده حتى چادر برخى زنان پاره شد. چنانچه فاصله زیاد مىبود، به زنان اهل بیت تیر اصابت نمىکرد. مؤید سخن ما اینکه وقتى امام حسین (ع) در میان سپاه اموى سخنرانى کرد، زنان با شنیدن صداى وى به گریه افتادند، در حالى که اگر فاصله زیاد مىبود، صداى حضرت به آنان نمىرسید. البته دلایل بسیار دیگرى نیز وجود دارد که اردوگاه حسین در جاى کنونى بوده است. «1»
(با کاروان حسینى(ج4)، ص: 82)
موضوع مطلب :